فرهنگ پناهى

فرهنگ پناهى

وبلاگ شخصی فرهنگ پناهی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان

۴۲ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

۳۰
دی

فاجعه ى #پلاسکو تلنگر محکمى به ما است، براى این که باز به خود بیاییم و ببینیم در موارد بسیارى کشور و شهر سازمان نیافته اداره مى شود.



بازهم پس از گذشت چند روز و صدور پیام هاى تسلیت و همدردى موج فراموشى ما را خواهد گرفت و از این حادثه فقط موج هایى چون " #قالیباف_استعفا " و " #آتش_نشان " مى ماند یا اینکه وحدتى همگانى براى اصلاح وضعیت موجود شکل خواهد گرفت؟



آیا راه حلى هست؟ بله، اجراى طرح هایى همچون #کاداستر مى تواند با اصلاح داده هاى ما از شهر زمینه ساز اصلاحى زیر ساختى شود.



آیا کاداستر به عنوان یک مطالبه ملى مطرح خواهد شد؟

۱۰
تیر

هنوز به درستی معلوم نیست شوی تلویزیونی "ماه عسل" چه هدفی را دنبال می کند. تلخ کردن کام بینندگانی که از بی برنامگی صدا و سیما به این برنامه پناه می آورند حداقل با نام این برنامه تضاد دارد. این که چطور یک مجری "خوش چهره" و "خوش تیپ" توانسته گوی سبقت را از سایر رقبایش برباید و چند سال است یکی از پربیننده ترین ساعت های آنتن صدا و سیما را تصاحب کند خود محل بحث مفصلی است، اما موضوعی که در این نوشته مورد توجه است معیار های انتخابی این شوی تلویزیونی است.

 

محور مشترک تمامی این انتخاب ها غمگین بودن موضوع زندگی مهمان هاست که می توان آن را به اصطلاح "تم" برنامه دانست. یک برنامه ی مخصوص پیش از افطار که سعی دارد مخاطب را به حال و هوای غم ببرد تا برای فضای معنوی اذان و افطار آماده شوند. این نوع نگاه را نیز می توان مرتبط با نگرش مسئولین رده بالای صدا و سیما دانست که پیوندی عمیق مابین "مذهب" و "غم" در ذهنشان شکل گرفته و انحصار رسانه ای به آن ها اجازه می دهد جهان بینی خود را به من و شما ی مخاطب تحمیل کنند.

 

چاره ای نیست، با و جان می پذیریم که پیش از افطار باید کمی غم را با طعم "ماه عسل" تجربه کنیم، چرا که تماشای شبکه های ماهواره ای در کشور ما غیر قانونی است و نیروی انتظامی رسما اعلام کرده که مامورانش حق دارند در صورت لزوم با عملیات راپل (بالارفتن از دیوار با کمک طناب های مخصوص) دیش های ماهواره را جمع آوری کنند.

ما نه علاقه ای به شکستن قانون داریم، نه به زحمت افتادن ماموران خدوم نیروی انتظامی و نه اینکه کسی روی پشت بام خانه مان برود.

 

حال که چنین شهروندان خوب و قانون مداری "با کمال میل و رضایت" در حال تماشای تقریبا تنها برنامه ی قابل تماشای صدا و سیما در این ساعات هستند، حداقل توقع آن ها می تواند این باشد که به شعورشان توهین نشود، این که انتخاب میهمان برنامه و حتی مجری برنامه با دقت بیشتری صورت گیرد.

 

درآوردن اشک مردم و برانگیختن ترحم آن ها هم راه و رسمی دارد! کاملا روشن است عده ای از مردم توان تشخیص همه ی مسائل، اصلا دلیل وجود دادگاه و دادسرا و قوه قضائیه همین است که جرائم بر مبنای عدالت و با شواهد و مدارک قضاوت شوند.

این رسم خطرناکی است که جوانی را که احساس زرنگی کرده و به اشتباه خود را "هکر" نامیده است (درحالی که حتی هکر هم نیست و در توانایی هایش در مقابل میلیون ها بیننده اغراق شد) به برنامه دعوت کنیم و بگوییم او از خالی کردن جیب مردم پشیمان است و برای رفع نیاز اکثرا از ثرونمدان دزدی می کرده و مستحق بخشش است.

 

مردم ما ذاتا مهربان اند و طبیعی است کمپین هایی برای بخشش وی به راه افتد، اما تفاوت او با افراد دیگری که به همین جرایم در زندان هستند و به ماه عسل نیامده اند چست؟

 

در برنامه امشب (9.4.95) مهمان های برنامه از کانون اصلاح و تربیت دعوت می شوند و پس از سیاه نمایی های مکرر از جنوب شهر سعی می کنند ابراز پشیمانی کنند. مجری برنامه خود بهتر می داند که جملات وی مبنی بر اینکه : "جنوب شهر افراد موفق هم تحویل جامعه داده" تاثیر چندانی ندارد و بیننده چیزی را باور می کند که به چشم می بیند. به سادگی دو نوجوان خلافکار با چهره هایی نه چندان عادی و ادبیاتی غیر عادی تر و لحنی که به وضوح از رشد این افراد در محیطی آلوده به خلاف حکایت دارد جنوب شهر را در نظر بیننده به شکل یک جهنم پر از خلاف در می آورند و با توجه به الگوی ثابت شوی "ماه عسل" مدام ابراز پشیمانی می کنند.

 

مسئولان شبکه 3 و صدا و سیما در مقابل تمامی تبعات این برنامه در جامعه؛ در این دنیا و آخرت مسئول اند و باید پاسخگو باشند، مگر اینکه تمام چیزی که برایشان اهمیت داشته باشد تبلیغات این برنامه باشد، به نظر می رسد وقت تغییرات جدی درمحتوای این شوی تلویزیونی فرا رسیده است.


۱۹
ارديبهشت

ماجرا از جایى غم انگیز مى شود که خبرگزارى هاى رسمى فقط براى چند کلیک بیشتر تبدیل به شایعه ساز و موج ساز مى شوند، وقتى به حال وضعیت رسانه اى باید گریست که خبرآنلاین از اولین پخش کنندگان کلیب مربوط به برنامه فرزاد حسنى است و موجب ایجاد یک سوء تفاهم بزرگ و تخریب چهره یک هنرمند مى شود.


سوژه هاى روز مردم از مشکلات معیشتى و اجتماعى به چند مانکن و مدل و اختلافات بینشان تنزل مى یابد و جایى که سبک زندگى فوتبالیست ها و بازیگرها که از الگوهاى مردم هستند کاملا بى شباهت به فرهنگ اصیل ایرانى و فاقد ارزش هاى آن است، باید صداى زنگ خطر را شنید. فضاى اجتماعى ایران در حال تنزل ارزش ها و سطح دغدغه هاست و متأسفانه برخى رسانه هاى رسمى نیز با این فضا همراهى مى کنند.


اینکه صداى مردم به درستى در رسانه ها منعکس شود و رسانه هاى گروهى آینه تفکر عموم مردم باشند امر مبارکى است، اما بازتاب دادن شایعات و مسائل سطحى در قالب خبر موجب تقویت روند نزول سطح دغدغه هاى مردم خواهد بود.


داستان ما وقتى غمگین تر مى شود که صدا و سیما به عنوان رسانه ملى نیز عملکرد چندان مناسبى از خود نشان نمى دهد و از طرفى برخى از برنامه هایش بر پایه برخى مطالب سخیف فضاى مجازى است و از سوى دیگر در برخى موارد با جهت گیرى هاى خاص کاملا در مقابل سلیقه مردم مى ایستد، موضوعى که امروز صدا و سیما را به یک رسانه کم مخاطب تبدیل کرده که مخاطبانش فقط از روى اجبار به تماشاى بعضى برنامه هایش مى نشینند.


براى اطلاع از اصل موضوع برنامه فرزاد حسنى کلیک کنید

۰۱
ارديبهشت

به هفته ى تبلیغات مرحله دوم انتخابات مجلس نزدیک مى شویم. باور داریم که مردم شریف مغان بصیرت دارند و خوب همه چیز را میبینند. مردم خوب میبینند تبلیغات زود هنگام در سطح شهر که از تخلفات بارز انتخاباتى است از سوى کدام کاندیدا یا ستاد کلید خورده است.


مردم با بصیرت مغان امروز میبینند هجمه ى توهین و ناسزا به سوى چه کسى است و چه کسى هرشب هوادارانش را به آرامش دعوت مى کند. آرى عصر حاضر عصر تکنولوژى و ارتباطات است. مردم همه چیز را میبینند. شاید کشیده شدن خانواده و آبروى مؤمنان به رقابت هاى انتخاباتى روزى در حد خیال بود، اما امروز دامنه ى تهمت هاى برخى افراد حتى آبرو و خانواده افراد را نشانه مى رود. مردم میبینند چطور هویت یک مغانى را پایمال مى کنند و با تاختن به اصالت وى او را بیگانه مى خوانند. آرى مردم همه چیز را میبینند.


فضاى مجازى یکى از امکاناتى است که در این دوره از انتخابات براى شناخت بیشتر به کمک مردم آمده، هرچند این چاقو دولب دارد و لبه ى آگاهى بخش آن گاه مغلوب لبه ى شایعه ساز و تخریبگر آن مى شود، اما این مردم همان مردم بصیر هستند و شبکه هاى اجتماعى را هم با بصیرتشان میبینند. مردم مى دانند یک فرد مسلمان و انقلابى هرگز توهین را ابزار پیشرفت و پیروزى قرار نمى دهد. مردم خوب میبینند برخى هواداران کاندیداى شماره ٢ در انتخابات هر نتیجه اى حاصل شود، اخلاق را باخته اند.


انتخابات یک امتحان بزرگ است، امتحانى الهى که شرکت در آن از یک سو به عنوان تکلیف الهى بر گردن ماست و از سوى دیگر ملزم به رأى دادن به فردى هستیم که به اصلح بودن وى ایمان داریم و اگر جز این کنیم دچار گناه شده ایم. از دیگر بخش هاى این امتحان بزرگ، آزمون اخلاق است، این چند روز خواهد گذشت اما فراموش نکنیم خداوند به ما وعده مى دهد که حتى به اندازه مثقالى از اعمال خوب یا بد ما پایمال و فراموش نمى شود، عجب وعده ى هولناکى اگر خطاکار باشیم.


توصیه پایانى

لازم دیدم به عنوان برادر کوچک شما توصیه اى داشته باشم مخصوصا براى چهره هاى شناخته شده ى منطقه:

مراقب باشید از کنار کاندیداى شماره ى ٢ رد نشوید! گویا آخرین راهکار ستاد ایشان انتشار تصویر با افرادى است که موضعى در مورد انتخابات مشخص نکرده اند و هیچ حمایتى از ایشان نکرده اند، لکن با انتشار گسترده تصاویرى که آن نخبه یا چهره سیاسى و مردمى راضى نیست به عنوان حمایت از آن برداشت شود، نهایت سوءاستفاده از این تصاویر میکنند.


ساده بگویم شما میگذارید عکس یادگارى بگیرند، آن ها استفاده ى ابزارى مى کنند.

۲۸
فروردين

روز سختى براى همه ایرانیان بود، روزى که یک بار دیگر خبر رسید فاجعه اى در حج رخ داده است. با امیدوارى دعا میکردیم اتفاقى براى هموطنان ما رخ نداده باشد. ابعاد حادثه هر لحظه وسیع تر منعکس و امیدها به ناامیدى مبدل مى گشت.


خود را آماده میکردیم که خبر آسیب دیدن تعداد اندکى از هموطنانمان را بشنویم. خبرها تکان دهنده بود. کم کم آمار ها واقعى تر شد و در نهایت مشخص شد٤٦٤ نفر از حاجیان ایرانى در این فاجعه جان باخته و عده زیادى نیز دچار جراحت و آسیب دیدگى شدند.


چند روز پیش از این فاجعه نیز سقوط یک جرثقیل موجب جان باختن ١١ نفر از هموطنانمان شده بود. 


این فجایع ادامه سریالى بود که از مدت ها پیش آغاز شده و یکى از فجیع ترین آن ها کشتار بى رحمانه زائرین ایرانى در سال ١٣٦٦ است. فاجعه اى که با قتل عام بیش از ٥٠٠ حاجى و مجروح شدن بیش از ٧٠٠ نفر همراه بود.


همه ساله سفر زیارتى حج با حوادثى همراه است که این ایام الهى را به کام ما تلخ کرده و جان عده اى از هموطنان ما را نیز میگیرد.


گسترش شبکه هاى اجتماعى و سیال شدن اطلاعات نقش چشمگیرى در بازتاب این حوادث در سال هاى اخیر ایفا کرده و تا حد زیادى توطئه رسانه اى عربستان براى سرپوش گذاشتن بر بى تدبیرى اش را ناکام گذاشته است.


هرچند هنوز داغ آن فاجعه بر دل ماست، خبرهایى مبنى بر تفاهم ضمنى ایران و عربستان بر سر برقراى حج تمتع به گوش مى رسد.

با اینکه شرکت در این مراسم بزرگ مذهبى از فرایض بزرگ مسلمین است، اما به نظر میرسد در مقطع فعلى برقرار شدن مجدد حج به رویه نامناسب رفتار حکومت آل سعود کمک کرده و موجب شود فشار چندانى براى اصلاح مواضعشان حس نکنند.


البته شاید توقع حذف این سفر توقع بیجایى باشد، مى توان گفت حج متوقف نمیشود به همان دلیل که تولید پراید یا خودروهاى مشابهش متوقف نمیشود، به همان دلیلى که اسکانیا هرگز از ایران نرفت.

۲۰
فروردين

کمترین کاری که از من بر می آید این است که هرگاه برای تجدید دیدار به مدرسه های دوران تحصیلم سری میزنم، وقتی به والامقامانی می رسم که روزگاری سرکلاس آن ها نشستم و معلم من بودند به رسم ادب درمقابلشان سر تعظیم فرود می آورم. تعظیم در مقابل و تکریم در کلام کف قدردانی از این بزرگواران است و عجیب آن که سقف توقع آن ها همین احترام و قدرشناسی است؛ هرچند با دیدن موفقیت شاگردان قدیمیشان گویی دنیا در دستانشان است.

 

معلم همواره تأثیر گذار ترین قشر جامعه در علم و دانش و افکار بوده و تأثیرپذیرترین در اقتصاد؛ چه بسا معلمانی که به مشاغل تکمیلی روی می آورند و آه از وقتی که سر گپ و گفت با یک راننده ی شریف تاکسی باز می شود که گرد سپید روزگار بر مویش نشسته، آه از آن لحظه ای که میپرسی پدرجان چرا با این سن و سال مسافرکشی می کنید؟ و جواب میگیری روزگاری معلم بودم، حقوق بازنشستگی کفاف نمی دهد!

 

فداکاری که جوانی اش را صرف آگاهی بخشی و علم آموزی کرده؛ دانایی که داناییش را نعمتی دانسته و آموختن را شکرانه ی آن و شاید شاگردانش حال در کشور عزیزمان یا گوشه ای از جهان در حال جابجا کردن مرزهای علم باشند، امروز باید سر نداشتن پول خورد و محکم بستن درب تاکسی با من و شما بحث کند و چانه بزند. البته مسافرکشی از بهترین سرنوشت هایی است که نصیب معلمان بازنشسته می شود، چرا که وضعیت حقوق و مزایا و همچنین بسته های حمایتی از معلمان هماهنگ با روند افزایش قیمت ها نیست. معلمان امروز حقیقتا مظلوم واقع شده اند.

 

هر ازگاهی اتفاقاتی همچون آن چه بر این دو بزرگمرد وطن، "حمیدرضا گنگوزهی" و "عبدالرئوف شهنوازی" رفت و موجب شد آقای گنگوزهی جانش را فدای دانش آموزانش کند موجی ایجاد کرده و گاه موج سوارانی نیز چند روزی به تقویت محبوبیت و شهرتشان می پردازند. این موج رسانه ای هم فروکش خواهد کرد، معلمان خواهند ماند و مشکلاتشان، معلمان خواهند ماند و بی توجهی هایی که در حقشان می رود، معلمان می مانند و یک عالم گچ و تخته و حنجره ای که از بس برای ترغیب به علم آموزی فریاد زده، چیز زیادی از آن باقی نمانده.

 

حمیدرضا گنگوزهی اولین معلمی نبود که فدای شاگردانش شد، آخرین هم نخواهد بود.


۱۷
فروردين

اسناد منتشر شده ی پرسروصدا موسوم به "اوراق پاناما" چند روزی است خوراک خبری رسانه های جهان را تامین کرده اند و به نظر می رسد در مواردی از بمب گذاری های قلب اروپا هم خطرناک تر و خبرساز تر بوده اند. این اسناد که با همکاری حدود 400 روزنامه نگار و صد آژانس خبری به صورت همزمان یک بمب رسانه ای در جهان منفجر کرد، واکنش های فراوانی را همراه داشته است. از واکنش دولت روسیه که این اتهامات مطرح شده در این اسناد را یک توطئه قلمداد می کند، تا جدیدترین واکنش ها که استعفای نخست وزیر ایسلند است.

 

در این اسناد نامی از کشور ما نیز وجود دارد که عنوان شده در حد "4صفحه از 11.5 میلیون سند" است، که البته به نظر می رسد بیشتر جنبه ی خالی نبودن عریضه را داشته و توانست خوراک برخی خبرگزاری ها و روزنامه ها را نیز در داخل کشور تامین کند. این واکنش ها را البته می توان طبعات اولیه این اسناد دانست، چرا که به نظر می رسد پروژه ای با این عظمت اهداف بس وسیع تری را دنبال کند.

 

وقتی از این زاویه به موضوع بنگریم که حاصل جستجوی چند روزنامه نگار و حمایت چند خبرگزاری می تواند واکنش هایی در حد تظاهرات در کشورها، عوض شدن فضای سیاسی و رسانه ای چندین کشور و در همان روزهای ابتدایی استعفای یک نخست وزیر را در پی داشته باشد؛ شاید بتوان گفت روزنامه نگاران ندای کارل مارکس را بهتر از کارگران شنیده اند و زودتر به آن عمل کرده اند. این قدرت نمایی اولین حرکت حاصل از اتحاد روزنامه نگاران بود که فارغ از صحیح یا غلط بودن نتایج این پژوهش و دقت تحقیق و همچنین (دقت)نتایج آن چنین پیامدهای عظیمی را طی  روزهای آغازین انتشار در سطح جهان در پی داشت.

 

این پژوهش می تواند پیام های بسیاری از دید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی و مذهبی داشته باشند. اما آن چه را که می توان به عنوان مهم ترین پیام این حرکت دانست این است:

 

عصر آینده درحال آغاز است، عصر قدرت مطلق رسانه.


۱۴
فروردين

همچون هرسال، براى گذراندن چند روزى دور از شلوغى شهر و آلودگى، سفر به شهر و دیار آباء و اجدادى ام را برگزیدم. در ابتدا چند روزى را در تبریز، شهر کوه هاى قرمز و سبز سپرى کردم که هنوز حال و هواى زمستان داشت؛ و پس از گذراندن چند روز سرد و یک شب برفى به سوى مقصد اصلى، دشت زرخیز مغان روان شدم.


جاده اى که سال هاست انتظار عریض شدن را مى کشد امسال هم به من رحم کرد و نامم را در بین عزیزانى که در ایام عید از دست دادیم ننوشت. این بار به ورودى شهر که نزدیک مى شدم حال هوایم با همیشه کمى فرق داشت. بیش از همیشه به توسعه ى این شهر پر از استعداد مى اندیشیدم که حال در شرف یک اتفاق بزرگ است، انتخابى که مى تواند این دیار مظلوم را در مسیر توسعه پایدار قرار دهد.


از سویى به جرم حمایت از فردى که قصد اصلاح امور را دارد پیام هایى تهدید آمیز دریافت کرده بودم. با این حال قلبم را با یاد خداوند متعال آرام کردم و با ذکر "الى بذکر الله تطمئن القلوب" زیر لب وارد شهر شدم.


مغان این بار در چشم من مظلوم تر از همیشه بود و مردم سخت کوش آن امیدوار تر از همیشه، اکثریت کشاورزى که خواب و بیداریشان با طلوع غروب خورشید است و کار و بیکاریشان با مهر زمین، اما دریغ که با وجود منابع فراوان و سخت کوشى از بسیارى حقوق اولیه شان محروم اند که شرح آن در این مقال نمى گنجد.


حال این شهر در آستانه ى یک انتخاب بزرگ است، مرحله دوم انتخابات مجلس. انتخاب از بین یک قاضى که خود را حقوقدان نامیده و با همسان دانستن حقوق قضایى و قوانین مربوط به مجلس مى گوید مجلس جاى حقوقدان است و فرماندار کارکشته ى سابق این شهر که هوادارانش تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته اند.


حال که در مسیر بازگشتم، اندکى از آن چه دیدم و شنیدم را میگویم بلکه اندکى دلم آرام گیرد، شاید باورش برایتان سخت باشد اما این ها در گوشه اى در همین کشور عزیز خودمان، ایران کهن در حال روى دادن است.


باور مى کنید شیشه هاى چندین مغازه و خودرو را به جرم نصب کاندیداى محبوبشان(ایرج بیگدلو) شکسته اند و همه هوادارانش مجبور شده اند براى در امان ماندن عکس ها را جمع آورى کنند؟


باور مى کنید بر کسانى که از اقوام و طایفه ى نامزد شماره ٢(همان قاضى) هستند فشار مى آورند که حق ندارى از کسى جز هم طایفه اى مان حمایت کنى و تهدید مى کنند؟


باور مى کنید هواداران آن قاضى یک جایگاه سوخت و یک فروشگاه و چند مورد دیگر را تحریم کرده اند و هواداران را از رفتن به آن ها منع کرده اند؟


من در این چند روز به شهرى پناه بردم که سراسر زیبایى و امید است، امید به آینده اى روشن و همچنان هم امید دارم

اما آن چه به چشم دیدم را هنوز نتوانسته ام باور کنم.

۰۸
فروردين

سال جدید در حالى آغاز شد که وضعیت چندان مناسبى بر فضاى معیشتى مردم حاکم نیست. پى بردن به این موضوع خیلى سخت نیست، کافى است در این روزهاى دید و بازدید عید از اقوام و آشنایان در مورد کارشان بپرسید، مخصوصا افرادى که در مشاغل مربوط به تولید فعالیت دارند.


بخشى از این وضعیت را میتوان به سیاست هاى دولت مربوط دانست، اما بخش عمده اى از آن مربوط به رفتار تک تک ماست. 


از خود بپرسیم که تا کنون چقدر به تولید ملى اهمیت داده ایم؟ چقدر توجه کرده ایم اجناسى که تهیه میکنیم ساخت کدام کشور است؟ اینکه در برخى موارد اجناس باکیفیت ایرانى موجود نیست نمیتواند توجیح مناسبى براى غافل شدن از تولید ملى و کمک به بهبود وضعیت اشتغال باشد. 


انگیزه توجه به این موضوع هنگامى افزایش مى یابد که بدانیم با رونق گرفتن تولید داخلى وضعیت اقتصادى کشور، مشاغل تولیدى، صنعت حمل و نقل و صنایع وابسته همگى رونق خواند گرفت که قطعا اثر این رونق در زندگى تک تک ما نمایان خواهد شد.


یکى از اولین قدم هایى که مى توانیم در این راه برداریم این است که از این پس هنگامى که براى خرید اجناسى که نمونه خارجى آن ها موجود است به بازار و مغازه مراجعه میکنیم، حتما در هنگام خرید از فروشنده بپرسیم "ایرانى دارید؟" و در صورتى که نمونه ایرانى از حداقل کیفیت مطلوب ما برخوردار بود براى بهبود وضعیت اقتصادى کشورمان نمونه ایرانى را تهیه کنیم.


ادامه دارد...

۰۴
فروردين

تعطیلات نوروز به میانه نزدیک مى شود و ما مثل همیشه محو عملکرد صدا و سیماییم، از کجایش بگویم؟ از "شایعه" غیبت ده روزه رئیس رسانه ملى یا از ادامه غم نامه ى بى پولى صدا و سیما؟


حالا دیگر کار به جایى کشیده که رضا رفیع، مجرى و طنزپرداز معروف نیز از مشکلات مالى میگوید و از سوى دیگر بر مردم منت میگذارد که "یک سال قندپهلو نساختیم که مردم بیشتر قدر بدانند"!


این ادبیات نوین که مردم بدهکار هستند متأسفانه درحال گسترش در میان اصحاب رسانه است.


روابط عمومى صدا و سیما نیز امروز در بیانیه اى که گویا در پاسخ به "شایعه" غیبت ده روزه سرافراز منتشر شده از کیفیت برنامه هاى نوروزى و پر بودن دست صدا و سیما در ایام تعطیلات گفت که البته نیک آن بود که مخاطبان نظر دهند.


ما که در این روزهاى تعطیل سعى میکنیم به دیدار اقوام برویم، یکى دو شهر را در حد توان بگردیم(ما هم مثل صدا و سیما زیاد پول نداریم) و کتاب بخوانیم، تلویزیون راهم گاهى البته میبینیم.


شخصا بیشتر بخش هاى خبرى را دنبال مى کنم، تغییر ایجاد شده در خبر شبکه ى یک و شبیه تر شدن به سبک روز خبرى دنیا (که البته کپى بودن آن کمى بیش از حد نمایان است) از رویدادهاى خوب است، چند فیلم و سریال هم گویا در حال پخش است، ما که نمیبینیم، تابحال تعریفى هم از کسى نشنیده ایم.


البته برنامه هایى هم هست که مثلا با جمع کردن تمامى ستارگان طنز کشور و کپى از نمونه هاى خارجى (از جمله ترکیه اى) سعى در خنداندن مخاطب دارند، که این تلاش پیگیر و زحمات آن بندگان خدا که بلند میخندند و کف میزنند که ما بفهمیم کى باید بخندیم قابل تحسین است. واقعا دست مریزاد.


اصلا کسى حق ندارد از کیفیت بسیار بالاى برنامه هاى نوروزى سیما گلایه کند، رئیس رسانه ملى هم بودن یا نبودنش ربطى به کیفیت ندارد، ولى خوب در کل کیفیت برنامه ها خیلى هم خوب و عالى و پرمخاطب است، همه شبکه ها، مخصوصا شبکه چهار!