فرهنگ پناهى

فرهنگ پناهى

وبلاگ شخصی فرهنگ پناهی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان
۲۸
فروردين

روز سختى براى همه ایرانیان بود، روزى که یک بار دیگر خبر رسید فاجعه اى در حج رخ داده است. با امیدوارى دعا میکردیم اتفاقى براى هموطنان ما رخ نداده باشد. ابعاد حادثه هر لحظه وسیع تر منعکس و امیدها به ناامیدى مبدل مى گشت.


خود را آماده میکردیم که خبر آسیب دیدن تعداد اندکى از هموطنانمان را بشنویم. خبرها تکان دهنده بود. کم کم آمار ها واقعى تر شد و در نهایت مشخص شد٤٦٤ نفر از حاجیان ایرانى در این فاجعه جان باخته و عده زیادى نیز دچار جراحت و آسیب دیدگى شدند.


چند روز پیش از این فاجعه نیز سقوط یک جرثقیل موجب جان باختن ١١ نفر از هموطنانمان شده بود. 


این فجایع ادامه سریالى بود که از مدت ها پیش آغاز شده و یکى از فجیع ترین آن ها کشتار بى رحمانه زائرین ایرانى در سال ١٣٦٦ است. فاجعه اى که با قتل عام بیش از ٥٠٠ حاجى و مجروح شدن بیش از ٧٠٠ نفر همراه بود.


همه ساله سفر زیارتى حج با حوادثى همراه است که این ایام الهى را به کام ما تلخ کرده و جان عده اى از هموطنان ما را نیز میگیرد.


گسترش شبکه هاى اجتماعى و سیال شدن اطلاعات نقش چشمگیرى در بازتاب این حوادث در سال هاى اخیر ایفا کرده و تا حد زیادى توطئه رسانه اى عربستان براى سرپوش گذاشتن بر بى تدبیرى اش را ناکام گذاشته است.


هرچند هنوز داغ آن فاجعه بر دل ماست، خبرهایى مبنى بر تفاهم ضمنى ایران و عربستان بر سر برقراى حج تمتع به گوش مى رسد.

با اینکه شرکت در این مراسم بزرگ مذهبى از فرایض بزرگ مسلمین است، اما به نظر میرسد در مقطع فعلى برقرار شدن مجدد حج به رویه نامناسب رفتار حکومت آل سعود کمک کرده و موجب شود فشار چندانى براى اصلاح مواضعشان حس نکنند.


البته شاید توقع حذف این سفر توقع بیجایى باشد، مى توان گفت حج متوقف نمیشود به همان دلیل که تولید پراید یا خودروهاى مشابهش متوقف نمیشود، به همان دلیلى که اسکانیا هرگز از ایران نرفت.

۲۶
فروردين
از عجایب کشور اینه که ما طبق آمار اعلام شده زیر خط فقریم، اما #یارانه مون به علت پردرآمد بودن حذف شده.
۲۶
فروردين
به یک ابراز نگرانى کننده با حقوق مکفى براى مسائل خاورمیانه یا ریاست نیازمندیم.
#آگهى_استخدام
۲۰
فروردين
با این روند شهردارى شما اگه الان درحال قدم زدن تو خیابون ولیعصرم باشید ممکنه درحال راه رفتن تو ملک شخصى آینده کسى باشید. #فروش_تهران
۲۰
فروردين

کمترین کاری که از من بر می آید این است که هرگاه برای تجدید دیدار به مدرسه های دوران تحصیلم سری میزنم، وقتی به والامقامانی می رسم که روزگاری سرکلاس آن ها نشستم و معلم من بودند به رسم ادب درمقابلشان سر تعظیم فرود می آورم. تعظیم در مقابل و تکریم در کلام کف قدردانی از این بزرگواران است و عجیب آن که سقف توقع آن ها همین احترام و قدرشناسی است؛ هرچند با دیدن موفقیت شاگردان قدیمیشان گویی دنیا در دستانشان است.

 

معلم همواره تأثیر گذار ترین قشر جامعه در علم و دانش و افکار بوده و تأثیرپذیرترین در اقتصاد؛ چه بسا معلمانی که به مشاغل تکمیلی روی می آورند و آه از وقتی که سر گپ و گفت با یک راننده ی شریف تاکسی باز می شود که گرد سپید روزگار بر مویش نشسته، آه از آن لحظه ای که میپرسی پدرجان چرا با این سن و سال مسافرکشی می کنید؟ و جواب میگیری روزگاری معلم بودم، حقوق بازنشستگی کفاف نمی دهد!

 

فداکاری که جوانی اش را صرف آگاهی بخشی و علم آموزی کرده؛ دانایی که داناییش را نعمتی دانسته و آموختن را شکرانه ی آن و شاید شاگردانش حال در کشور عزیزمان یا گوشه ای از جهان در حال جابجا کردن مرزهای علم باشند، امروز باید سر نداشتن پول خورد و محکم بستن درب تاکسی با من و شما بحث کند و چانه بزند. البته مسافرکشی از بهترین سرنوشت هایی است که نصیب معلمان بازنشسته می شود، چرا که وضعیت حقوق و مزایا و همچنین بسته های حمایتی از معلمان هماهنگ با روند افزایش قیمت ها نیست. معلمان امروز حقیقتا مظلوم واقع شده اند.

 

هر ازگاهی اتفاقاتی همچون آن چه بر این دو بزرگمرد وطن، "حمیدرضا گنگوزهی" و "عبدالرئوف شهنوازی" رفت و موجب شد آقای گنگوزهی جانش را فدای دانش آموزانش کند موجی ایجاد کرده و گاه موج سوارانی نیز چند روزی به تقویت محبوبیت و شهرتشان می پردازند. این موج رسانه ای هم فروکش خواهد کرد، معلمان خواهند ماند و مشکلاتشان، معلمان خواهند ماند و بی توجهی هایی که در حقشان می رود، معلمان می مانند و یک عالم گچ و تخته و حنجره ای که از بس برای ترغیب به علم آموزی فریاد زده، چیز زیادی از آن باقی نمانده.

 

حمیدرضا گنگوزهی اولین معلمی نبود که فدای شاگردانش شد، آخرین هم نخواهد بود.


۱۷
فروردين

اسناد منتشر شده ی پرسروصدا موسوم به "اوراق پاناما" چند روزی است خوراک خبری رسانه های جهان را تامین کرده اند و به نظر می رسد در مواردی از بمب گذاری های قلب اروپا هم خطرناک تر و خبرساز تر بوده اند. این اسناد که با همکاری حدود 400 روزنامه نگار و صد آژانس خبری به صورت همزمان یک بمب رسانه ای در جهان منفجر کرد، واکنش های فراوانی را همراه داشته است. از واکنش دولت روسیه که این اتهامات مطرح شده در این اسناد را یک توطئه قلمداد می کند، تا جدیدترین واکنش ها که استعفای نخست وزیر ایسلند است.

 

در این اسناد نامی از کشور ما نیز وجود دارد که عنوان شده در حد "4صفحه از 11.5 میلیون سند" است، که البته به نظر می رسد بیشتر جنبه ی خالی نبودن عریضه را داشته و توانست خوراک برخی خبرگزاری ها و روزنامه ها را نیز در داخل کشور تامین کند. این واکنش ها را البته می توان طبعات اولیه این اسناد دانست، چرا که به نظر می رسد پروژه ای با این عظمت اهداف بس وسیع تری را دنبال کند.

 

وقتی از این زاویه به موضوع بنگریم که حاصل جستجوی چند روزنامه نگار و حمایت چند خبرگزاری می تواند واکنش هایی در حد تظاهرات در کشورها، عوض شدن فضای سیاسی و رسانه ای چندین کشور و در همان روزهای ابتدایی استعفای یک نخست وزیر را در پی داشته باشد؛ شاید بتوان گفت روزنامه نگاران ندای کارل مارکس را بهتر از کارگران شنیده اند و زودتر به آن عمل کرده اند. این قدرت نمایی اولین حرکت حاصل از اتحاد روزنامه نگاران بود که فارغ از صحیح یا غلط بودن نتایج این پژوهش و دقت تحقیق و همچنین (دقت)نتایج آن چنین پیامدهای عظیمی را طی  روزهای آغازین انتشار در سطح جهان در پی داشت.

 

این پژوهش می تواند پیام های بسیاری از دید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی و مذهبی داشته باشند. اما آن چه را که می توان به عنوان مهم ترین پیام این حرکت دانست این است:

 

عصر آینده درحال آغاز است، عصر قدرت مطلق رسانه.


۱۵
فروردين

غروب روز طبیعت

دشت مغان-حاشیه رود ارس

۱۴
فروردين

همچون هرسال، براى گذراندن چند روزى دور از شلوغى شهر و آلودگى، سفر به شهر و دیار آباء و اجدادى ام را برگزیدم. در ابتدا چند روزى را در تبریز، شهر کوه هاى قرمز و سبز سپرى کردم که هنوز حال و هواى زمستان داشت؛ و پس از گذراندن چند روز سرد و یک شب برفى به سوى مقصد اصلى، دشت زرخیز مغان روان شدم.


جاده اى که سال هاست انتظار عریض شدن را مى کشد امسال هم به من رحم کرد و نامم را در بین عزیزانى که در ایام عید از دست دادیم ننوشت. این بار به ورودى شهر که نزدیک مى شدم حال هوایم با همیشه کمى فرق داشت. بیش از همیشه به توسعه ى این شهر پر از استعداد مى اندیشیدم که حال در شرف یک اتفاق بزرگ است، انتخابى که مى تواند این دیار مظلوم را در مسیر توسعه پایدار قرار دهد.


از سویى به جرم حمایت از فردى که قصد اصلاح امور را دارد پیام هایى تهدید آمیز دریافت کرده بودم. با این حال قلبم را با یاد خداوند متعال آرام کردم و با ذکر "الى بذکر الله تطمئن القلوب" زیر لب وارد شهر شدم.


مغان این بار در چشم من مظلوم تر از همیشه بود و مردم سخت کوش آن امیدوار تر از همیشه، اکثریت کشاورزى که خواب و بیداریشان با طلوع غروب خورشید است و کار و بیکاریشان با مهر زمین، اما دریغ که با وجود منابع فراوان و سخت کوشى از بسیارى حقوق اولیه شان محروم اند که شرح آن در این مقال نمى گنجد.


حال این شهر در آستانه ى یک انتخاب بزرگ است، مرحله دوم انتخابات مجلس. انتخاب از بین یک قاضى که خود را حقوقدان نامیده و با همسان دانستن حقوق قضایى و قوانین مربوط به مجلس مى گوید مجلس جاى حقوقدان است و فرماندار کارکشته ى سابق این شهر که هوادارانش تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته اند.


حال که در مسیر بازگشتم، اندکى از آن چه دیدم و شنیدم را میگویم بلکه اندکى دلم آرام گیرد، شاید باورش برایتان سخت باشد اما این ها در گوشه اى در همین کشور عزیز خودمان، ایران کهن در حال روى دادن است.


باور مى کنید شیشه هاى چندین مغازه و خودرو را به جرم نصب کاندیداى محبوبشان(ایرج بیگدلو) شکسته اند و همه هوادارانش مجبور شده اند براى در امان ماندن عکس ها را جمع آورى کنند؟


باور مى کنید بر کسانى که از اقوام و طایفه ى نامزد شماره ٢(همان قاضى) هستند فشار مى آورند که حق ندارى از کسى جز هم طایفه اى مان حمایت کنى و تهدید مى کنند؟


باور مى کنید هواداران آن قاضى یک جایگاه سوخت و یک فروشگاه و چند مورد دیگر را تحریم کرده اند و هواداران را از رفتن به آن ها منع کرده اند؟


من در این چند روز به شهرى پناه بردم که سراسر زیبایى و امید است، امید به آینده اى روشن و همچنان هم امید دارم

اما آن چه به چشم دیدم را هنوز نتوانسته ام باور کنم.

۱۴
فروردين
در آمریکا حقوق بشر کاملا رعایت میشه، اما یه مشکل کوچیک هست
اگه مثلا هلوکاست رو زیر سؤال ببرید دیگه بشر حساب نمیشید.
۰۸
فروردين

سال جدید در حالى آغاز شد که وضعیت چندان مناسبى بر فضاى معیشتى مردم حاکم نیست. پى بردن به این موضوع خیلى سخت نیست، کافى است در این روزهاى دید و بازدید عید از اقوام و آشنایان در مورد کارشان بپرسید، مخصوصا افرادى که در مشاغل مربوط به تولید فعالیت دارند.


بخشى از این وضعیت را میتوان به سیاست هاى دولت مربوط دانست، اما بخش عمده اى از آن مربوط به رفتار تک تک ماست. 


از خود بپرسیم که تا کنون چقدر به تولید ملى اهمیت داده ایم؟ چقدر توجه کرده ایم اجناسى که تهیه میکنیم ساخت کدام کشور است؟ اینکه در برخى موارد اجناس باکیفیت ایرانى موجود نیست نمیتواند توجیح مناسبى براى غافل شدن از تولید ملى و کمک به بهبود وضعیت اشتغال باشد. 


انگیزه توجه به این موضوع هنگامى افزایش مى یابد که بدانیم با رونق گرفتن تولید داخلى وضعیت اقتصادى کشور، مشاغل تولیدى، صنعت حمل و نقل و صنایع وابسته همگى رونق خواند گرفت که قطعا اثر این رونق در زندگى تک تک ما نمایان خواهد شد.


یکى از اولین قدم هایى که مى توانیم در این راه برداریم این است که از این پس هنگامى که براى خرید اجناسى که نمونه خارجى آن ها موجود است به بازار و مغازه مراجعه میکنیم، حتما در هنگام خرید از فروشنده بپرسیم "ایرانى دارید؟" و در صورتى که نمونه ایرانى از حداقل کیفیت مطلوب ما برخوردار بود براى بهبود وضعیت اقتصادى کشورمان نمونه ایرانى را تهیه کنیم.


ادامه دارد...