فرهنگ پناهى

فرهنگ پناهى

وبلاگ شخصی فرهنگ پناهی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
نویسندگان
۱۳
اسفند

در یک کلمه جواب این است: نه


پس از  انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ورود کامل اعضای لیست "امید" به مجلس از حوزه ی تهران (ری،شمیرانات،اسلامشهر و پردیس) بحث های زیادی بین مردم درباره اینکه چرا چنین پیروزی برای اصلاح طلبان رخ داد، درگرفت و همچنان نیز ادامه دارد. عده ای بر این باورند که دلیل رأی آوردن این لیست "رأی حزبی" دادن مردم بود و اینکه در این دوره انتخابات با اینکه حزبی نبود اما احزاب نقش آفرین بودند. برای روشن شدن موضوع بد نیست به تعریف حزب و ائتلاف (معادل فارسی آن "همایه" است) بپردازیم.



حزب چیست؟

حزب گروهی دارای ساختار تشکیلاتی است که با هدف رسیدن به قدرت و نقش آفرینی در لایه های اصلی حکومت فعالیت می کند.

احزاب برای عملی کردن هدفشان روش های مختلفی دارند، اصلی ترین و بارزترین آن ها شرکت کردن در انتخابات است. از روش های دیگر می توان به

-ارتباط گرفتن با افراد صاحب قدرت و نفوذ

-معرفی افراد برای مناصب انتصابی

-انتشار مطالب در جهت افکار مطلوب حزب در رسانه های متعلق به خود حزب یا تولید محتوا برای سایر رسانه ها

-جذب مستقیم افراد جامعه و برگزاری دوره های آموزشی

-حمایت از جریان ها و کمپین های اجتماعی و سیاسی

اشاره نمود، البته قطعا این فقط بخشی از روش های موجود است.


احزاب معمولا چشم انداز، اهداف و جهت فکری مشخصی دارند و اعضای آن ها حق عضویت در حزب دیگری را ندارند. همچنین در نظام انتخاباتی حزبی باید تمامی احزاب بتوانند با شرایطی برابر در انتخابات شرکت کنند.


از مزایای احزاب این است که برنامه های مشخص و بلند مدتی دارند و افرادی که در آن عضویت دارند نیز ملزم به رعایت کلیت برنامه های حزب هستند، هرچند ممکن است اهداف شخصی نیز داشته باشند. لذا اگر افرادی که از سوی یک حزب نامزد انتخابات شده اند به وعده هایشان عمل نکنند از سوی حزب تحت فشار قرار میگیرند، چرا که حزب در صورت ادامه آن روند مقیولیت عمومی اش را از دست خواهد داد.


ائتلاف (همایه) چیست؟

در مسائل مربوط به سیاست داخلی؛ ائتلاف (همایه) ، اتحاد موقت و مقطعی افراد برای پیروزی در انتخابات و یا رسیدن به یک هدف خاص سیاسی است. این اتحاد می توانند بین دونفر یا چند نفر صورت پذیرد که یک یا چند نفر از آن ها مستقیما در انتخابات کاندیدا نیستند، اما از مقبولیت عمومی بالا برخوردارند. در شرایط خاص ممکن است افرادی از چند حزب مختلف نیز باهم ائتلاف (همایه) کنند.

معمولا پس از انتخابات ائتلاف(همایه) نیز از بین رفته و افرادی که به قدرت رسیده اند اهداف شخصی یا حزبی خود را پی میگیرند.

در انتخاباتی که گذشت از حوزه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس، اکثریت آراء به ائتلاف فراگیر اصلاح طلبان (تهران) موسوم به گام دوم تعلق یافت و پس از آن نیز اکثر آراء باقیمانده به ائتلاف بزرگ اصولگرایان(تهران) رسید. افرادی از احزاب مختلف نیز در این لیست ها حضور داشتند، اما هیچ حزبی به طور مستقل در این انتخابات شرکت نکرد و پیروز نشد.

۱۲
اسفند

یکى از مشکلاتى که امروز همه ما آن را از نزدیک لمس میکنیم بیکارى است و مسئله ى دیگر که موازى با آن بر زندگى مردم و عملکرد دولت سایه انداخته قرار گرفتن عده کثیرى از خانوارها و افراد جامعه زیر خط فقر و همچنین کمبود نقدینگى و منابع مالى دولت براى تأمین هزینه هاى رفاهى و عمرانى است.


بیان مشکلات آسان است و انتقاد و تخریب بدون پیشنهاد راهکار نیز هم سهل تر و تا حدى هم لذت بخش؛ حداقل از این جهت که اندکى آرامش بخش است. قطعا کارشناسان ،متخصصان و نخبگان اقتصادى تا کنون به راه حل این مشکلات فراوان اندیشیده اند و چه بسا راهکارهایى هم ارائه داده اند که با توجه به شرایط موجود یا به نتیجه نرسیده و یا اجرایى شدن آن ها زمان بر است.


به عنوان یک شهروند که آگاهى و آگاهى بخشى را حق و وظیف خود میبینم سعى میکنم با توجه به دانسته ها و اندوخته هاى اندکم خلاصه اى از مدل پیشنهادى که اگر مجال باشد به زودى با تفصیل ارائه خواهم نمود از این مجرا بیان کنم.

بدون حاشیه به بیان چند کلیت که اجرایى و اثرگذار میپندارمشان اشاره میکنم.


طرح کنترل فراگیر اقتصادى و مالیاتى


هرچند اعتقادى به اقتصاد مطلق دولتى ندارم، اما معتقدم در دنیاى امروز و خاصه کشور عزیزمان ایران با توجه به پیچیدگى مبادلات اقتصادى نیاز به یک سامانه فراگیر کنترل اقتصادى احساس مى شود.


این سامانه که توسط دولت و با نظارت مستقیم مردم مدیریت میشود، هزینه ها و درآمدهاى تمام افراد جامعه ،شرکت ها و بنگاه ها و به طور کلى هر کنش یا شغلى که با جابجایى پول و نقدینگى سروکار دارد را دائما تحت نظر دارد و علاوه بر کنترل قیمت ها توسط کارشناسان اقتصادى از فرار مالیاتى حتى در کوچکترین سطوح جلوگیرى مى کند.


مدیریت مقتدرانه نیروى انسانى


دولت به عنوان متولى اصلى مشاغل بزرگ براى پروژه هاى ناتمام یا نیازمند آغاز اجرا نیاز سنجى کرده و از افراد فاقد شغل دعوت به همکارى میکند. این افراد که در حال حاضر درآمدى نداشته و قطعا نیازمند تأمین هزینه هاى زندگیشان هستند، به جاى آن که سربار افراد دیگرى باشند یا به مشاغل کاذب روى آورند جذب پروژه هاى مختلف شده و در نقاط مختلف کشور تقسیم میشوند.


با این کار علاوه بر توزیع جمعیت، چرخ اقتصاد با ایجاد حرکت در طرح هاى عمرانى و سایر طرح ها به حرکت درآمده و این افراد که با درآمدى اندک یا حتى صرفا تأمین مایحتاج زندگى آغاز به کار کرده اند پس از مدتى به درآمد مناسب مى رسند.

موازى با این اقدام، از همین افراد در توسعه مناطق مختلف کشور که پس از مدتى مى تواند به موطن جغرافیاییشان تبدیل گردد کمک گرفته مى شود.


پى نوشت: طرح اصلى اجرایى که بخشى از آن بیان شد نیازمند اقداماتى موازى است که در متن کلى به آن اشاره خواهد شد.

۱۱
اسفند

هفته قبل، هفته ای پر از هیجان بود و اوج هیجان روز جمعه یعنی روز انتخابات بود، اصلا یک جورایی همه هیجان داشتند، موج عجیبی شهر را برداشته بود. هرکس هفته پیش در تهران بود حتما نام لیست امید را در شهر زیاد می شنید؛ لیستی که گویا رئیس دولت اصلاحات همه را به رای دادن به همه افراد هر دولیست ، "تکرار میکنم تمامی افراد هردو لیست" دعوت کرده بود.


از آن جایی که در این انتخابات در ستاد یکی از نامزدها فعال بودم بین مردم زیاد میگشتم و نظرات را جویا می شدم. از جمله افرادی که زیاد از آن ها در مورد رأیشان می پرسیدم جوانان و همسن و سال های خودم بودند و جواب های جالبی هم می گرفتم! تقریبا اکثریت آنها قصد رای دادن به لیست موسوم به "امید" را داشتند.

یک بار از یکی پرسیدم: "به کدوم لیست رأی میدید؟"
گفت: " وا! خوب معلومه دیگه! همون لیست آبیه!"
گفتم: " خوب افرادش رو میشناسی؟ اهدافشون رو میدونی؟"
گفت: " همین که رسایی و کوچک زاده نیستن خوبه!"
گفتم: " خوب اهداف و اولویت هاشون چیه؟"
گفت: " خودشون میدونن چیکار کنن! سیاستمدارنا!!!"
دیگه نخواستم بگم بیش از نصف افراد لیست هیچ سابقه فعالیت اجتماعی و سیاسی ندارند.

یا از یکی دیگه پرسیدم چرا به این لیست آبیه (کلا بیشتر به نام لیست آبیه یا 30بعلاوه 16 بیشتر شناخته میشد، اهداف که مهم نیست)رأی میدی؟
گفت: " میخام رسایی و کوچک زاده و علم الهدی نرن تو مجلس!"
گفتم: " علم الهدی که مشهده چه ربطی به تهران داره؟ تازه اونا دونفرن به 28 نفر دیگه چرا رای میدی؟"
گفت: "به بقیه رای میدم که جا باز نشه اصن از اونا بدم میاد به لج اونا رای میدم. اه."

البته سر صندوق ها هم صحنه های جالبی دیدم، یکسری از مردم طوری کپی میکردند که انگار لیست انگلیسی جلوشون هست و اصلا مهم نیست چی داخلش نوشته شده. حتی میشد گفت لیست آلمانی یا چینی!(در اکثر موارد طرف حتی بعد رای دادن هم اسامی رو نمیدونسته).

یکی از رأی دهندگان که از برگه رایش عکس میگرفت توجهم را جلب کرد. صبر کردم رأی دادنش تمام شد و بیرون از محل سر صحبت را باز کردم و گفتم چرا از برگه رای عکس میگرفتید؟
گفت: " میخام بذارم اینستا! کلاس داره به تمام افراد لیست آبیه رأی دادم!"
گفتم: " یعنی فقط بخاطر این رأی دادید؟"
گفت: " نه امر خیره اینم توش تاثیر داره بالاخره"
خوب این هم دلیلی است!

یکی از دوستان که ناظر صندوق بود هم میگفت تعداد زیادی رای باطله داشتیم
گفتم چرا؟ گفت : هفتاد هشتاد تا رای شماره دوشون تو بخش نام نوشته بودن "دمپایی" تو نام خانوادگی نوشته بودن "ابری"، بعد شمارش کنار حوزه اخذ رای یکی دوتا لیست آبی پیدا کردیم یکی شیطنت کرده جای اسم دوم نوشته "دمپایی ابری" مردم هم نوشتن.

استدلال چند نفر برای رأی دادن به "لیست آبیه" این بود که دابسمشای "تکرار میکنم" خییییلی باحال بود!

خلاصه امیدواریم عزیزان تازه راه یافته به مجلس با این عقبه مردمی قوی، عملکرد قوی هم داشته باشند.



۱۰
اسفند

یکی از خط های خبری داغ امروز که صدا و سیما نیز علاقه ی زیادی به آن نشان داد، موضوع میوه های قاچاق بود. جلوگیری از واردات بی رویه و تلاش برای خودکفایی در زمینه مواد غذایی از جمله میوه بدون شک از خواسته های مردم و وظایف مسئولان مربوط است. هر چند منافع مادی گاه باعث می شود کار به جایی برسد که یکی از مسئولان وزارت جهاد کشاورزی در مصاحبه تلویزیونی علنا عنوان کند:

برخی از دلال های میوه از درون وزارت جهاد کشاورزی هستند!


اما نکته ای جالب در سخنان محمدعلی طهماسبی، معاون وزیر جهاد کشاورزی وجود داشت، مبنی بر اینکه: "به غیر از چهار میوه‌ گرمسیری موز، آناناس، نارگیل و انبه، واردات همه میوه‌ها به کشور ممنوع است. "
عحیب تر آن که هیچ روش جایگزینی برای افرادی که تمایل به مصرف سایر میوه های وارداتی دارند پیشنهاد نشده و این مسئول محترم به خود اجازه داده برای ذائقه افراد(یا حتی فرد) تعیین تکلیف کند!

حال امروز کار ما به جایی رسیده که به جای جلوگیری از قاچاق میوه هایی که مشابه آن ها داخل کشور توسط باغداران و کشاورزان زحمت کش ما تولید می شود، به جان میوه هایی افتاده ایم که مشابه آن ها داخل کشور وجود ندارد و تلاشی هم برای بومی سازی تولیدشان نکرده و حتی دم از امحاء این نعمات الهی می زنیم؟!

نقل حدیثی از پیامبر اکرم(ص) را لازم میبینم که در شمارش افراد ملعون می فرمایند "همانا من هفت کس را لعنت مى کنم که خداوند و هر پیامبر اجابت شده اى آن ها را لعنت کرده اند." که یکی از این هفت مورد این است:

"کسى که آن چه را خداى عزوجل حلال کرده است ، حرام کند.



۱۰
اسفند

به گزارش ایرنا، قباد افشار روز دوشنبه در نشست هم اندیشی سیاست ها و رویکردهای حفاظت از اراضی کشاورزی که در دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی دانشگاه تهران واقع در کرج برگزار شد، افزود: در این مدت سالانه 20 هزار هکتار زمین کشاورزی که دارای بهترین خاک بودند، از گردونه تولید کشاورزی خارج شده اند. 


وی یکی از دلایل تخریب زمین به خصوص اراضی کشاورزی را استقرار اشتباه صنایع در اطراف شهرهای بزرگ دانست و اظهار داشت: استقرار صنایع در اطراف شهرهای بزرگ همچون تهران، مشهد، اراک، تبریز، اصفهان، کرج و... حاصل یک کار آمایشی نادرست است که امکان برگشت و جابجائی آن نیز وجود ندارد. 
وی یکی از پیامدهای این آمایش نادرست را تخریب محیط زیست، آب، خاک و هوا دانست و گفت: جبران این اشتباه اکنون در جوامع علمی و دانشگاهی امکان پذیر است زیرا آب و خاک موجود در کشورمان بر اثر برداشت های نادرست به وضعی رسیده که پایداری چرخه اش با مشکل مواجه شده است. 


**حدود 1.2 درصد مساحت کشور، خاک درجه یک دارند 
افشار در ادامه با اشاره به مساحت 141 میلیون هکتاری کشور، بیان داشت: 18 میلیون هکتار از این مساحت را اراضی کشاورزی که حدود 11 درصد مساحت کشور است، تشکیل می دهد که طرح کاداستر دقیق و نحوه پراکنش آن ها هنوز به طور کامل وجود ندارد. 
وی ادامه داد: حدود 1.2 درصد از کل کشور را که کمتر از دو میلیون هکتار است را خاک درجه یک تشکیل می دهد که شامل جلگه های شمال و برخی دشت های کشور است که آن هم صرف ویلاسازی و استفاده غیر از کشاورزی می شود و به نوعی خاک کشورمان در حال تاراج شدن است. 


رئیس سازمان امور اراضی کشور تصریح کرد: سرانه زمین کشاورزی برای هر ایرانی 2400 متر مربع است که تمام غذای مورد نیازمان را در آن تولید می کنیم و در بررسی های انجام شده هر سه تا چهار هکتار متوسط زمین کشاورزی به اندازه دو تا سه قطعه برای حدود سه بهره بردار است. 
وی یکی از مشکلات زمین های کشاورزی در کشورمان را قطعات کوچک حتی زیر یک هکتار دانست و گفت: در دانشگاه ها مکانیزاسیون بهره برداری از آب و خاک تدریس می شود و برای آن برنامه می دهند و مقاله می نویسند ولی باید آموزش های لازم و علمی برای بهره برداری مناسب از این گونه زمین ها نیز ارائه شود. 


افشار افزود: امروزه ضریب تامین کالری از میزان تولیدات کشاورزی داخلی حدود 60 درصد است که 40درصد کمبود در تامین میزان کالری مورد نیاز برای مردم داریم، در حالیکه در سال 84 این ضریب حدود 82 درصد بود. 
وی این کاهش تامین کالری جمعیت را حاصل عملکرد دولت نهم و دهم دانست و بیان داشت: در زمان این دولت ها میزان تامین کالری به 58 درصد رسیده بود که در طول این 2.5 ساله آن را سه تا چهار درصد افزایش داده ایم. 


رئیس سازمان امور اراضی کشور اضافه کرد: در حوزه زمین و مسائل اقتصادی آن نیازمند فکرهای نو هستیم تا حساسیت آن بر روی طرح های تحقیقاتی و پایان نامه و دروس دانشگاهی نشان داده شود. 
وی به استفاده نامناسب از خاک های مناسب کشورمان بخصوص در مناطق شمالی کشور اشاره کرد و گفت: در این سال های اخیر میزان تغییر کاربری اراضی سالانه کمتر از 10 هزار هکتار شده ولی مقابله با آن هنوز کار سختی است و همه باید برای محدود کردن آن بجنگیم. 
افشار با اشاره به نگاه پست و پائین به خاک و کم ارزش دانستن آن، بیان داشت: این نگاه به حدی پائین است که در دو سه دهه اخیر حدود 10 هزار هکتار از باغ های داخل تهران تخریب شده و باغ سیب کرج را نیز در نظر داشتند به قطعات 250 تا 500 متری برای ویلا و خانه سازی تبدیل کنند که مقابل آن ها ایستادیم ( در دولت قبل). 


وی همچنین به از بین بردن باغ های قصرالدشت در شیراز و طرقبه و شاندیز در مشهد اشاره کرد و گفت: در این زمین های مرغوب طرح هایی همچون پدیده شاندیز همچون قارچ سبز شده اند. 
رئیس سازمان امور اراضی کشور در اینجا از مجموعه های علمی همچون دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی خواست تا در کنار این سازمان برای حفاظت از خاک و اراضی کشاورزی کشور پای کار بیایند. 
در بخشی از این نشست پنلی با حضور اساتید و مسئولین ذیربط برای پاسخگوئی به دانشجویان و اساتید این حوزه برگزار شد.

۰۹
اسفند

با اعلام نتایج تقریبا نهایی انتخابات و رأی آوردن لیست موسوم به ((امید)) در تهران، حال وقت آن رسیده که به تحلیل عملکرد اصلاح طلبان در انتخابات بنشنیم. عملکردی که با نشست های درون تشکیلاتی و راهنمایی های نظریه پردازان آغاز گردید، با شوک ردصلاحیت ها ادامه یافت ، با بستن لیست نهایی به اوج رسید و با تبلیغات و معرفی بسیار ضعیف کاندیداها پایان یافت. پس از آن مردم بودند که بازهم آراء مقابله با ورود افراد تندرو (و نه اصولگرا) به صندوق ها ریختند.


بد نیست سری به تبلیغات کانال رسمی ((گام دوم)) بزنید. کمترین تمرکز این رسانه روی معرفی سوابق کاندیداهای لیست امید و ذکر اهداف آن هاست و پررنگ ترین مطالب آن تأکید بر بیرون کردن افراد تندرو از مجلس (همچون کوچک زاده، رسایی و بذرپاش به نقل از آن رسانه) و یا تصاویر محمدرضا عارف و تأکید بر شخصیت کاریزماتیک و تصاویر وی بود، که عملکرد مثبتی محسوب نمی شود.


از طرفی انتشار یک ویدئو در فضای مجازی که در آن بر رای به تمامی افراد لیست تاکید می شود به نوعی ادامه همین فضاسازی است هرچند به عنوان یک تاکتیک سیاسی برای از میدان به در کردن رقبا در -شرایطی که وضعیت صلاحیت ها نابرابر بود- بسیار تحسین برانگیز بود، اما اینکه با تحریک مردم و ایجاد فضای احساسی افرادی که گاه شایستگی چندانی ندارند را به مجلس بفرستیم به نوعی ضربه زدن به یکی از مهم ترین ارکان کشور به قیمت بازی سیاسی است.


حال با همه این ها باید به نظاره عملکرد این افراد (از جمله نمایندگان راه یافته از تهران) نشست و دید از جمع این اصلاح طلبانی که به مجلس رفتند، چه حرکات مثبتی دیده شده و چه ثمراتی برای جامعه خواهند داشت؟

و باید دید با این فضای پر از چرخش سیاست ایران، از اصلاح طلبانی که از تهران به مجلس رفتند، چه تعداد اصولگرا بیرون می آیند؟

۰۶
اسفند

من رأی می دهم، من در انتخابات شرکت می کنم، حتی اگر توان داشته باشم در تبلیغات و داغ کردن تنور این عرصه رقابت سیاسی و اجتماعی نقش فعال ایفا می کنم. اما نکته ای که این روزها تقریبا ذهن تمام شرکت کنندگان در انتخابات را درگیر کرده لزوم و یا حتی صحیح بودن رأی لیستی است.


دو لیست عمده موسوم به ((ائتلاف بزرگ اصولگرایان)) و ((ائتلاف فراگیر اصلاح طلبان-گام دوم)) درحالی انتشار یافته اند که چهره های ناآشنا و غیر اجرایی در هر دو لیست به چشم می خورد، در این بین نکاتی در هر دو لیست وجود دارد که به ایجاز به آن ها میپردازم.


اصرار بر رای لیستی از سوی اصلاح طلبان

جناح اصلاح طلب درحالی به گرفتن رأی لیستی از طبقه هوادارش اصرار می ورزد که چهره های نا آشنای بیشتری نسبت به لیست اصولگرایان در لیست خود دارد، هر چند در پاسخ به این انتقاد گاه بحث رد صلاحیت های نسبتا جهت دار شورای نگهبان قانون اساسی مطرح می شود، اما باید توجه داشت:

-اولا لیست با دقت چندان بالایی بسته نشده و برخی افراد حاضر در لیست گام دوم به مراتب از سایر رقبای حاضر در انتخابات ضعیف ترند و حتی گزینه های حداقلی هم محسوب نمی شوند، به عبارت دیگر رأی لیستی به هر قیمتی (ازجمله به قیمت رأی به افراد ضعیف، وقتی افراد قوی تری می شناسیم) جایز نبوده، گناهی بزرگ و اشتباهی جبران ناپذیر است.


-دوم لزومی به پرکردن لیست نبود و تصمیم سازان اصلاح طلب می توانستند لیستی با تعداد کمتر از ۳۰ نفر منتشر کنند و اینکه گفته شود اگر حتی یک جا خالی بماند موجب ورود تندروها به مجلس می شود از سویی توهین به کاندیداهای مجلس، از طرفی توهین به شعور رأی دهندگان است که تندروها را تشخیص نداده و باید فقط به لیست رأی دهند!


-سوم آن که به دلیل تازه وارد بودن عده زیادی از این افراد به عرصه سیاسی حتی تضمینی برای التزام آن ها به اهداف و برنامه های اصلاح طلبان هم وجود ندارد، به عبارتی هرچند گردش قدرت و جوانگرایی لازمه ی بقای سیاسی جوامع است، اما محل آزمودن نیروها قوه ی مقننه آن هم در چنین مقطع حساسی نیست.


-چهارم چینش الفبایی کاندیداها شائبه گرفتن رأی لیستی از افراد به هر قیمتی را پیش می آورد که در مقابل چینش ارزشی افراد روشی نه چندان پسندیده است. 


تکروی لیستی ها


تبلیغات نسبتا ضعیف لیست اصلاح طلب و تبلیغ قوی سرلیست (عارف) با استفاده از فضای مجازی فراهم شده برای اطلاع رسانی خبرهای کاندیداهای ائتلاف موسوم به گام دوم از نکات تأمل برانگیزی بود که می توانست مؤید تکروی سرلیست و سوء مدیریت منابع مالی و رسانه ای این گروه باشد.

از سوی دیگر ائتلاف اصولگرایان هرچند با تبلیغات میدانی قوی در شهر خودنمایی میکرد، اما عده ای از افراد حاضر در این لیست نیز با صرف هزینه های هنگفت ( با توجه به مشاهدات میدانی) به تکروی ها یک، دو و گاه سه نفره اقدام نمودند که تا حدی نشان از ناکافی دانستن تبلیغ لیستی شان داشت.


انتقال بین جناحی!


حضور چهره های اصولگرا در لیست اصلاح طلبان فرضیه ((پرکردن به هرقیمتی)) را بیش از پیش تقویت می کند! البته در این بخش نیز اصولگرایان به نسبت عملکرد بهتری به نمایش گذاشتند.


عدم معرفی کامل و صحیح گم نام ها

در مورد افراد تازه وارد به عرصه سیاسی و یا به رقابت برای ورود به مجلس حداقل کاری که می شد انجام داد معرفی کامل و صحیح این افراد بود که متأسفانه در اکثر موارد مربوط به هردولیست مطرح به درستی اتفاق نیافتاد.


با توجه به این موارد و دلایل دیگری که در فرصتی مناسب خواهم نگاشت، رأی لیستی را درست نمی دانم و ترجیح میدهم به افراد اصلح ی که میشناسم، خواه در لیست باشند یا نه رأی دهم.

۲۲
دی


ظهور شبکه های اجتماعی جدید به عنوان ابزارهای نوین رسانه ای، فضای سیاسی را نیز مانند دیگر بخش های زندگی اجتماعی تحت تأثیر قرار داده است. استفاده افراد شاخص و از جمله چهره های سیاسی از صفحات شخصی خود در راستای اطلاع رسانی و گاه جریان سازی رسانه ای بخش قابل توجهی از سبد خبری روزانه را تشکیل می دهد.


نقش این رسانه ها هنگامی پررنگ تر می شود که موجب انتشار مطالبی شوند که رسانه های دولتی تمایل چندانی به نشر و پخش آن ها نداشته باشند. در این موارد، یا پویشی خودجوش و مردمی موجب جریان سازی رسانه ای می گردد و یا یک یا چند چهره شناخته شده به ایجاد موجی میان عامه مردم دامن می زنند.


نکته بسیار عجیب که در چند روز اخیر و پس از اعلام نتایج اولیه صلاحیت های انتخابات مجلس شورای اسلامی شاهد آن بودیم این است که افرادی خاص و منتسب به یک جریان خاص سیاسی در پی رد صلاحیت خود از تمامی ظرفیت های در دسترسشان در شبکه های اجتماعی جهت ملتهب کردن فضای جامعه استفاده نمودند.


این در حالی است که یکی از ابزار های تخریب این جریان و از جمله خود این افراد برای تخریب چهره جریان اصلاح طلب اعتراض به برخی روندهای موجود در کشور است. بدون اینکه در مورد صحیح یا خطا بودن اعتراضات جریان اصلاح طلب قضاوت نماییم، این پرسش مطرح است که آیا اعتراض فقط حق یک جریان خاص سیاسی است؟

و اینکه نامزد هایی که در مقابل رد صلاحیتشان چنین آشوب رسانه ای به راه انداخته اند، در صورت اعتراض اصلاح طلبان به رد صلاحیت های احتمالی در مراحل بعدی چه واکنشی نشان خواهند داد؟!



۱۸
دی

 

خبرهایی از حاشیه های بازیکنان فوتبال پای ثابت سبد خبری روزانه ورزشی هاست. از کشیدن قلیان و بی نظمی در خواب، که شاید برای افراد عادی فاجعه آمیز نباشد، اما برای کسانی که به لطف رسانه هایی همچون صدا و سیما به الگوهای جوانان تبدیل شده اند به منزله منشأ گسترش بی اخلاقی است. البته مسئله به همین جا ختم نمی شود و خبرهای حاشیه ای گاه تا پست ترین مراتب فساد اخلاقی نیز پیش می رود.

 

وقتی به سراغ ریشه یابی علل درگیر شدن بازیکنان فوتبال در حواشی مختلف می رویم به نکات جالبی بر می خوریم؛ از تحلیل رفتاری و سنی آن ها تا نقش اجتماع و رسانه ها در برخی از این مسائل که به دلیل بازتاب های گسترده رسانه ای می تواند لطمات جبران ناپذیری به اجتماع و از جمله قشر جوان و نوجوان وارد کند. قانون گریزی، تقابل با پلیس و حاکمیت، بی بند و باری، لوکس گرایی و به رخ کشیدن زندگی لوکس و مواردی از این قبیل چنانچه در رفتار قهرمانان یا کسانی که از آن ها قهرمان ساخته ایم دیده شوند برای بدنه جامعه به رفتارهایی عادی و حتی سبک زندگی تبدیل شده و ارتکاب به آن ها نه تنها مایه شرمساری نمیشود، که موجب افتخار افراد میگردد.

 

خبر انتقال سوشا مکانی دروازه بان تیم پرسپولیس یکبار دیگر اذهان را متوجه بحران خاموشی کرد که در صورت نپرداختن به آن به زودی باید بهای بسیار سنگینی بپردازیم، بهایی که شاید تا حدودی هم پرداخته ایم و آن کاهش سن اعتیاد و فساد اخلاقی در کشور عزیزمان است. هر چند نمی توان در مورد یک فرد خاص مانند "سوشا مکانی" قضاوت خاصی کرد و از خوانندگان این متن نیز تقاضا دارم هرگونه قضاوت در مورد این فرد را به دستگاه قضایی واگذار کنند؛ اما پر واضح است که جامعه فوتبالی امروز از بیماری اخلاقی رنج می برد و این بیماری به شدت مسری به دلیل شهرت بیش از حد افراد فوتبالی به سادگی قابل انتقال به جامعه افراد عادی است. نا گفته نماند که افراد بسیار پاک و سالم در جامعه فوتبال نیز حضور دارند.

 

با توجه به سابقه دار بودن چنین اتفاقاتی برای بازیکنان جا برای پرسیدن یک سؤال وجود دارد: چرا مکانی به زندان رفت؟ یا بهتر بگوییم، آیا مقصر در چنین مواردی فقط شخص بازیکن یا قهرمان متهم است؟ آیا جوان یا نوجوانی که در شرایط مالی ضعیف یا متوسط رشد کرده توانایی مدیریت حجم عظیمی از ثروت و شهرت که ناگهان به رگ های زندگی اش تزریق می شود را دارد؟ آیا قبل از به دست آوردن شهرت و ثروت آموزش های لازم برای استفاده درست از آن ها را می بیند؟ چگونه می توان از نوجوانی زیر بیست ساله که در خانواده ای ضعیف از نظر مالی و گاه فرهنگی رشد کرده توقع داشته باشیم وقتی ناگهان چند صد میلیون به حسابش وارد می شود و تقریبا تمام جوانان کشورش او را می شناسند رفتاری عادی از خود نشان دهد؟

 

به نظر می رسد امروز وضعیت جامعه فوتبالی کشور ما نیاز به یک آسیب شناسی و تجدید نظر جدی داشته باشد و قطعا این پاسخ که در کشورهای اروپایی هم وضعیت بازیکنان به همین نحو است پاسخ مناسبی نخواهد بود، چرا که تاریخ نشان داده نسخه ای که برای یک سرزمین شفا بخش است می تواند برای سرزمین دیگری با مردمان متفاوت مهلک باشد.

 


۰۸
دی

برای فهمیدن حال خراب تهران نیازی به کارشناسی و ارشد و دکتری نیست، کافی است یکی از حس بینایی یا بویایی بهره مند باشیم. بگذریم از اینکه از این هوای غبار آلود چه ماهی ها که نصیب برخی نشریات و جریان ها نشده است، یکی از بی تدبیری دولت می گوید و دیگری "احمدی نژاد" کیسه بوکس این روزهای عالم سیاست ایران را به خاطر این وضعیت که مثل همیشه "ریشه در دولت قبل" دارد تا سر حد آفرینش ذرات معلق آسمان تهران و حتی شاید ایران محکوم می کند. در این بین کمتر می توان نشانه ای از دلسوزی خالصانه برای مردم یافت. برای ما چند میلیون نفری که تقاص همین چند میلیون بودنمان را پس می دهیم.

 

چقدر تهرانی داریم؟!

از بین ما شاید کمتر کسی از ساکنین قدیمی تهران باشد، با آزمایشی ساده می توان این موضوع را اثبات کرد؛ خود شما اصالتا کجایی هستید؟ اگر از همان اول اهل تهران یا ری بوده اید شما می توانید خود را تهرانی بدانید، حال در یک جمع چند نفره از دوستان یا همکارانتان این سوال را مطرح کنید، معمولا در بهترین حالت وقتی دو یا سه نسل به عقب برویم کمتر کسی اصالتش تهرانی خواهد شد. ما مهاجران پایتخت امروز به سختی نفس می کشیم. در شروع این بحران چند روز خفه کننده داشتیم، کم کم روزها زیاد شد و حال که زمستان نیامده روزهای سیاه پایتخت خودنمایی می کنند.


باز هم با فروکش کردن اندکی از آلودگی هوا، بحث بحران جمعیت تهران و تمرکز دهشتناک ثروت و امکانات به فراموشی سپرده خواهد شد (بگذریم که حالا هم چندان مطرح نیست!) تا لرزه ای کوچک که ما را به یاد "زلزله بزرگ" بیاندازد، یا شاید هم تا فصل سرمای بعدی، آه از این همه فراموشکاری ما.

 

چکمه روی گلوی شهر

به راستی علت این حد از آلودگی چیست؟ روشی برای پیدا کردن راه حل هست که تمام ایده ها را باید مطرح کرد، به نظر می رسد وضعیت برای استفاده از این روش به حد کافی بحرانی هست!

از پایین شهر شروع می کنیم، خودروهای مدل پایین که با معاینه تقلبی فنی و یا بدون معاینه فنی مشغول دود زایی هستند و اگر فکر می کنید تمام تقصیر را می توان متوجه صاحبان این وسایل نقلیه دانست، توجه شما را به چند نکته جلب میکنم تا شاید بهتر قضاوت کنید:

 اولین و مهم ترین موضوع "پول" است، شرایط اقتصادی طبقه عظیمی از پایتخت نشین ها ( که شاید با بازگشت به شهرشان زندگی بسیار خوبی داشته باشند) به آن ها اجازه خرید خودرویی با استانداردهای مناسب و گاهی حتی تعمیر اساسی خودروهایشان را نمی دهد، که البته این موضوع برای برخی اقشار مردم ( به دلیل اختلاف طبقاتی فاحش) و حتی برخی مسئولین (به همان دلیل قبلی!) قابل درک نیست.


دومین نکته عدم تمایل به قانون پذیری و قانون گریزی شدیدی است که نه تنها گریبانگیر ما مردم شده، بلکه در ادارات و نهاد ها هم ریشه دوانده است. اصلی که می توان آن را در عبارت زیر خلاصه کرد امروزه مبنای بسیاری از رفتارها و رویدادهای جامعه مدنی ماست:

"چرا وقتی میشود مشکلی را روی کاغذ و بدون زحمت با دریافت یا پرداخت هزینه ای کمتر حل کرد (رشوه-شیرینی-پول چایی)، خودمان و طرف مقابل را دچار زحمت و هزینه بیشتر کنیم؟"  

نمود این اصل را اگر در مراحل تولید و پلاک و معاینه فنی خودروها دنبال کنیم، شاید سرنخ های مهمی از وضعیت هوای تهران به دست آوریم.


شاید اگر بنده هم یکی از مسئولین رده بالای شهری و استانی بودم، امروز عصر پس از پوشیدن کت و شلوار و سوار شدن بر خودروی پلاک دولتی ام به سمت محل جلسه می رفتم و پس از ذکر چند جمله در مورد وضعیت هوا به تعطیلی مدارس رأی مثبت می دادم و با خیال آسوده منتظر اعلام نظر هواشناسی میماندم. شاید حق هم داشتم چون راه های دیگر گران هستند و برای خیلی از کارهای دیگر این پول ها را لازم داشتیم.

 

چطور می توان هوای پاک تهران را نابود کرد؟


شاید باور نکنید پایین همین شهری که در آن زندگی می کنیم، داخل شهر و در منطقه 16 کارخانه ای به بی رحمانه ترین شکل ممکن به آلوده کردن هوای تهران مشغول است! ساکنین محله های اطراف با بوی بسیار بدی که شبانه در محدوده نسبتا بزرگی از جنوب تهران می پیچد آشنایی دارند و نکته بسیار عجیب سکوت و تعلل مسئولان در این باره است، کارخانه ای که خروج آن از شهر می تواند بار عظیمی از آلودگی را از دوش شهر بردارد.

می توانید در مطلب زیر بیشتر در این باره بخوانید:

آخرین اولتیماتوم به قوی آلاینده

 

شهرداری هوای شهر را هم دارد؟

یکی از منابع اصلی شهرداری در تهران متأسفانه فروش تراکم است، موضوعی که به طور غیر مستقیم به افزایش جمعیت دامن می زند و ای کاش مشکل فقط فروش تراکم بود؛ فروش زمین و تخریب باغات و فضای سبز داخل شهر و برج هایی که به جای باغ ها قد می کشند، تیشه هایی هستند که به ریشه ی شهرمان می زنیم و دریغا که به چه اندک بهایی سلامتی مان، شهرمان و اگر ناحق باشد شرافت را می فروشند.


اطرافمان چه خبر است؟

کافی است سری به اطراف تهران بزنید، به ریه های شهر که چیز زیادی از آن ها نمانده؛ برج ساز های داخل شهر برای تفریح خارج شهرشان ویلا لازم دارند و زیاده روی در ساخت ویلا موجب تخریب های گسترده و فاجعه بار باغات و پوشش های گیاهی اطراف تهران شده است. اثرات این تخریب را هم اکنون هم می توان دید، اما اگر مسئولین از خواب زمستانی بیدار نشوند و به جای امنیتی کردن مسائل و به جای ترس از نهاد های نظامی قدرتمند، با کمک خود مردم به حل مشکل و جلوگیری از ادامه فاجعه نپردازند، چیز زیادی از عمر مفید تهران باقی نخواهد ماند و از روزهایی همچون امروز به عنوان هوای پاک یاد خواهیم کرد.